کد مطلب:180056 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:206

امام سجاد در عصر خلافت معاویه ی اصغر
یزید، در 14 ربیع الاول سال 64، در سن 39 سالگی از دنیا رفت. پسرش معاویة بن یزید كه 22 سال داشت به جای پدر نشست. معاویة بن یزید كه به او معاویه ی اصغر گویند، تنها مدت چهل روز در شام، خلافت كرد. او از انحرافات و ستمها و جنایات پدران



[ صفحه 71]



و اجدادش متنفر بود، و آنها و خود را برای به دست گرفتن زمام خلافت، لایق نمی دانست، بلكه عقیده داشت كه مقام رهبری حق امام سجاد علیه السلام است.

روزی مردم را به عنوان اعلام خبر تازه به مسجد دعوت كرد، آن روز مسجد شام پر از جمعیت شد، معاویه ی اصغر بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنا گفت:

«حقیقت این است كه من برای خلافت، لیاقت ندارم، از اطراف من پراكنده شوید، خلیفه واقعی، علی بن الحسین علیه السلام است. من در این مدت حق او را غصب كردم، چنانكه پدرم یزید و جدم معاویه، حق علی علیه السلام و حسین علیه السلام را غصب كردند، آنگاه پدر و اجداد خود را لعنت كرد، سپس از منبر پایین آمد و به خانه اش رفت و در را به روی خود بست و تمام امور خلافت را رها نمود.» [1] .

مادرش، ام خالد به او گفت: خلافت را به برادرت واگذار. او در پاسخ گفت: «من كاری نمی كنم كه تلخی خلافت از آن من باشد و شیرینی آن از آن شما.» [2] و نیز گفت: «اگر ترس از فتنه نداشتم به اندازه ی یك چشم به هم زدن، عهده دار خلافت نمی شدم.»

مادرش گفت: دوست داشتم خون حیض من بودی و دفع



[ صفحه 72]



می شدی. او در پاسخ گفت: «سوگند به خدا دوست داشتم چنین بودم و عهده دار خلافت نمی شد.» [3] .

كوتاه سخن آنكه معاویه ی اصغر، 25 یا 40 روز بعد از استعفای خلافت، از دنیا رفت و به گفته بعضی، او را مسموم كردند و با مرگ او سلطنت بنی امیه منقرض گردید و مروان به جای او نشست و مقام خلافت به خاندان مروان منتقل شد. [4] .


[1] جامع النورين، ص 316 - تتمة المنتهي، ص 48 - بحار، ج 46، ص 118.

[2] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 5، ص 152.

[3] همان مدرك، ج 16، ص 263.

[4] تتمة المنتهي، ص 49.